دیرستان

جزیره قشم،اداب و رسوم جزیره قشم، معرفی روستای دیرستان

دیرستان

جزیره قشم،اداب و رسوم جزیره قشم، معرفی روستای دیرستان

زندگی حضرت اسماعیل (علیه السلام)

خداوند به ابراهیم مژده داد .اسماعیل دوازده پسر خواهد داشت که بر امتی بزرگ حکومت خواهند کرد. بدین سبب ساره حسادت کرد و به ابراهیم گفت تاهاجر وفرزندانش را از سر زمین فلسطین دور کند. چون خود اسحاق را به دنیا آورده بود آنکاه بر ابراهیم وحی فرود آمد تا به خواسته ساره عمل کند. چنین شد که ابراهیم؟ هاجر و فرزندانش اسماعیل را به مکه برد. و آنها را زیر درختی در ناحیه زمزم رها کرد. هاجر پرسید آیا مارا به فرمان خدا به این سرزمین انتقال دادی؟ گفت آری.گفت پس هلاک نخواهیم شد. ابراهیم به فلسطین باز گشت و اسماعیل را تشنگی فرا گرفت. هاجر میان مروه و صفارا هفت مرتبه در پی آب طی نمود.اما چیزی نیافت چون باز گشت دید کودکش با پاشنه هایش زمین را کاویده و چشمه آب زمزم فوران زده است. پس عده ای از جرهمیان مرغانی را دیدند که در ناحیه صفا و مروه به پروازدر آمده اندو حرکات و رفتارشان نشانه آب است. با تعجب به خود گفتند که دراین نواحی آب ندیده بودیم.وچون بدان ناحیه رسیدند هاجر و اسماعیل را در کنار چشمه زمزم یافتند و در کنار آنها همانجا مسکن گزیدند. اسماعیل در میان آنها بزرگ شد و زبان عربی را آموخت تا به سن جوانی رسید. چون جرهمیات اسماعیل را دوست داشتند دختری از خود به نام حرا را به او دادند. وقتی ابراهیم باز گشت هاجر دنیا را وداع گفته بود واورا در حجر به خاک سپرده بودند. آنگاه خداوند به ابراهیم (ع) فرمان دادخانه را از روی پایه بسازد تا امتهادر آن به پرسش و یگانگی او مشغول شوند.او نیز از اسماعیل خواست تا اورا یاری کندوتا دیوارهارا از روی پایه ها بالا آورد.چون بنا را به پایان آورد مردم را به حج فرا خواند...آن روز که ابراهیم (ع) ندای حج سرداد(ترویه) نامیده شد. جبرئیل در همان روز به او گفت آب بردار. سپس به منی رفت و جبرئیل گفت شب آینجا بمان.پس از آن به عرفات رفت و با سنگهای سپید مسجد ساخت و نماز ظهر و عصر بجا آورد .سپس جبرئیل به او عرفات را شناسائید و گفت به خداوند تقرب جوی و آن حرکت مزدلفه نامیده شد . آنگاه فرمود دو نماز را با هم بخوان. سپس به مشعر رفت و در آنجا خوابید. جبرئیلاو را بیدار کرد و فرمود فرزندت (اسماعیل) را قربانی کن. در باره ذبح اسماعیل یا اسحاق روایات مختلف است بعضی گفته اند ذبیح اسماعیل بوده است و بعضی دیگر گفته اندذبیح اسحاق بوده است.صبح فردا ابراهیم به منی رفت وبه مادر پسر گفت کعبه را زیارت کن وبه فرزند خود گفت خدا مرا فرموده است تو را سر برم. پسر گفت: یا اءبت افعل ماتوئمر ؟ انجام ده ای پدر من آنچه گفته شده . ابراهیم کارد را گرفت واو را نزدجمره عقبه خواباند وجل الاغی را زیر او انداخت سپس تیزی کارد بر گلویش نهاد و روی خودرا از او بر گردانید.جبرئیل کارد رابگردانید و ابراهیم کارد را بر گشته دید و این کار را سه بار کرد. سپس فریاد شنید؟ یا ابراهیم قد صدقت الروءیا.ای ابراهیم همانا خوابرا راست آوری.جبرئیل پسر را گرفت و قوچ را از قله کوه ثبیر فرود آوردوبه جای ذبیح نهاد. بدین گونه فرزندان اسماعیل در نزد اقوام مادرشان یعنی جرهمیان در مکه اقامت نمودند. و از خیر وبرکت خداوندی نسلشان افزون گشت وبه قبایلی تقسیم شدند. که ایاد و مضر و انمارومعد از عدنان و... ازآن نسلند. سهیلی گوید (اسماعیل قبل از رححلت پسرش قیذار را به جانشینی خود معرفی کرد)کاتبان در این مورد اختلاف دارند واقعیت آن است که ادار کعبه را در ادوار طولانی غیر از فرزندان اسماعیل نداشته اند. اگر هم داشته اندموقتی بوده است. پس ازآن ولایت بین فرزندان اسماعیل و دایی هایشان تقسیم گردید تااینکه قوم خزاعه از سر زمین سبا وارد مکه شدند و آنگاه بود که بین آنان و جرهمیان نزاع در گرفت و خزاعه کعبه را تصرف کردندورئیس آنها عمرو بن لحی بود که بت پرستی را در کعبه رواج داد و دین اسماعیل را دگرگون ساخت و به کمک خزاعه وکنانه مشترکا جرهمیان را از کعبه بیرون راندند. ولی دیری نپایید که جرهمیان در نبردی سنگین بر خزاعه و کنانه غلبه یافتندو کعبه را پس گرفتند وآنها را از مکه بیرون کردند و گروهی از جرهمیان راکه با آنها همدست بودند به یمن فرستاد این گروه بودند که قبل از فرار اموال کعبه را در چاه زمزم دفن کردند. سالها بعد آن دفینه را جد رسول خدا (ص) عبدالمطلب (ع) کشف و اموال زرین را به خانه کعبه تحویل داد . ابن اسحاق گوید بنا به روایات.اسماعیل (ع) صد وسی سال زیست او در حجر نزد مادرش هاجر و به قولی آجر به خاک سپرده شد. پیروان او از حویلا تا شور روبروی مصر به سمت اثور سکنا گزیدند.در حالیکه از پیروان دیگر برادران اودر بیم بودند.ابن خلدون فرزندان اسماعیل را دوازده تن نامیده است راویان و دانایان گفته اند : اسماعیل پسر ابراهیم (ع) اولین کسی است که به زبان عربی سخن گفت و خانه خدا را پس از پدرش ابراهیم تعمیر کرد و مناسک حج را بپا داشت. و او اول کسی است که بر اسبها عربی سوار شد و پیش از آن برای سواری رام نبودند... مردم بر یابوها سوار می شدند و اسماعیل و پسران و فرزندانش بر اسبها سوار می شدند.ونخست کسی که کنهکاران را از حرم دور کرد مصادر : تاریخ یعقوبی جلد۱ ص ۲۷۵و۲۷۶سهیلی گفته است ابراهیم را از او هاجر پسری آمد در ۸۶ سالگی اورا اسماعیل نام نهاد ساره را بدان رشک خاست و اسماعیل را ختنه کرد و بر همه مسلمانان (ختنه) واجب کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد