دیرستان

جزیره قشم،اداب و رسوم جزیره قشم، معرفی روستای دیرستان

دیرستان

جزیره قشم،اداب و رسوم جزیره قشم، معرفی روستای دیرستان

زندگانی لوط (ع)

لوط پسر هاران و هاران پسر تارح بود هاران در زمان حیات پدرش دنیا را وداع گفت و از او پسرش لوط بر جای ماند که پسر برادر حضرت ابراهیم (ع) است.او از کلدانیان و در بین النهرین زندگی می کرد.او از اولین افرادی بود که به ابراهیم (ع) ایمان آورد.پس از آنکه به فرمان خداوند کریم ابراهیم (ع) ازآتش نجات یافت وبا زنش ساره به سر زمین مصر هدایت گردید لوط(ع) نیز به همراه آنان رهسپار آنجا گردید واز خیر و برکت خداوند هر دو دارای اموال و حشم و مواشی فراوان شدند.چون در بین چوپانان بر سر چراگاهها و چشمه سارها مدام نزاع در می گرفت.ابراهیم (ع) ازلوط خواست تاهرجای دیگر را که مناسب دانست برای اقامت انتخاب کند لوط (ع)به سوی بلاد اردن یا به قولی فلسطین حرکت کردودر آنجا اقامت نمود.تورات آن قصبات را سئوم نامیده است و مجموع آنها به گفته یعقوبی هفت قریه بوده است.خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم آن مجموعه را موئتفکات خوانده است.که در برگیرنده آن آبادیها و مردمان و اطراف آن نواحی بوده است.آنها اکثرا بت پرست بودند و به عمل ناشایست لواط می پرداختند. واین عمل در بین آنان چنان رواج یافته بود که علنا در بین انظار و مجالس عمومی صورت می گرفت و رفته رفته جزو رسومات آنان قرار گرفته بود.وآنچنان بدان مبتلا شده بودند که زنان به کلی از یاد رفته بودند.وبدینگونه لوط (ع) برای هدایت و به خواست حق تعالی به سوی آنها روانه شد. اما تلاشهای او برای هدایت آنها موثر واقع نشدو مردمان آن نواحی همچنان مرتکب اعمال فواحش می شدند. چنانکه هر مرد پس از آمیزش پسرک را به تازیانه می بست و مزد عمل نابکار خود را طلب می نمود.آنها دو امیر داشتند به نامهای(شقی)و (شقرونی) که به امر رکیک حکم می دادند. ابلیس به صورت پسری زیبا آن نابکاران را گمراه کرده بود. تا اینکه خشم خداوند برآنها فرود آمد .فرشتگان به فرمان حق تعالی در سوره های حجر و هود قرآن کریم پس از آنکه بر ابراهیم (ع)فرود آمدند .ابراهیم بیمناک پرسید ای رسولان حق بفرمائید که به چه کار مبعوث شده اید؟فرشتگان پاسخ دادند که ما رابر هلاک قومی زشتکار فرستاده اند که همانا قوم لوط است.چون ابراهیم یسیار رئوف و بردبار بود به درگاه خداوند بزرگ دست به دعا و تضرع بر داشت و از آنان طلب بخشش و آمرزش خواست.اما خطاب شد ای ابراهیم از این خواهش در گذر که هنگام قهر الهی براین قوم فرا رسیده و برای آنها عذابی که حتمی است و باز گشت ندارد تعیین شده. پس ابراهیم گفت لوط در آنجا ساکن است. پاسخ دادند او وخانواده اش را غیر از همسرش نجات خواهیم دادآنگاه سحرگاهان به خانه لوط رفتند.زنش آتش برافروخت قوم نابکار به خانه او ریختند و مهمانان اورا طلب نمودند. لوط (ع) مضطرب و نگران بدانها گفت:ای قوم دختران من پاکیزه ترند برای شما از خدا بترسید مرا رسوا مکنید.مرا نزد مهمانانم خجالت زده نکنید اما آنها اصرار ورزیدند و پا فشاری نمودند آنگاه فرشتگان آنها را پس زدند و پس از آنکه نابینایشان ساختند به لوط گفتند هیچ نگران مباش. نابودشان خواهیم کرد گفت چه وقت ؟گفتند بوقت صبح. سپس به او گفتند؛با خانواده ات شب روی کن به سوی بالع که قصبه ایست امن برای شما.اما زوجه اش در بین راه به خلاف امر الهی به عقب نگریست و به ستونی از نمک مبدل گشت.به گفته طبری جبرئیل علیه السلام به کنار آن شهرها بیرون رفت و پر به زمین فرو برد و از قعر زمین برداشت و به هوا بردوزیر وزیرکرد. وهمه هلاک شدندابراهیم (ع)به جبرئیل گفت حال ایشان چه باشد گفت همچنین روند تا به هفتم طبقه زمین و هیچ جا قرار نگیرند تا به دوزخ رسند. و فردای قیامت فزع در دوزخ ظاهر شود ابرهیم و لوط به عبادت ایستادند .از آن پس لوط از صوغر انتقال نمود و در کوهستان موآب سکونت گزید که آن زمین به دو نسل وی که موآبیان و عمونیان باشند داده شد.مصادر قرآن کریم سوره عنکبوت آیه ۲۵وسوره توبه آیه۶۹وسوره ذاریات آیات۲۳و۳۷وتاریخ ابن خلدون ج۱ ص۳۲وترجمه طبری ج۳ ص۸۵۸و داستان پیامبران جلد اول ص۴۸۵.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد